پله پله تا ملاقات خدا

ساخت وبلاگ
از اواخر شهریور ماه ۹۷ تصمیم گرفتیم پروژه های انیمیشن و کتاب و موشن کمیک کار کنیم. صفر صفر بودیم. زندگی خودمان لنگ پول بود و کلی بدهی داشتیم. با اینحال آگهی جذب گرافیست دادیم و در دفتر یکی از دوستان ا پله پله تا ملاقات خدا...ادامه مطلب
ما را در سایت پله پله تا ملاقات خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : stepso بازدید : 116 تاريخ : سه شنبه 28 آبان 1398 ساعت: 8:51

مجرد که بودم، فکر می کردم کلماتی مثل خستگی و افسردگی و کسالت و بی حوصلگی مال مجردهاست. فکر می کردم آنها که یاری دارند هیچوقت از این حس های بد به سراغشان نمی آید.  حالا گاهی خسته می شوم. گاهی حوصله ی ب پله پله تا ملاقات خدا...ادامه مطلب
ما را در سایت پله پله تا ملاقات خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : stepso بازدید : 132 تاريخ : يکشنبه 28 مرداد 1397 ساعت: 16:22

و منهم من ینتظر ...من خیلی همسرم را دوست دارم. خیلی زندگی زیبایی با او دارم. نه اینکه مثل بعضی ها به خاطر مسائل مادی و زندگی مستقل داشتن به او نیاز داشته باشم. که الحمدلله زندگی کرده ام و بلدم زندگی مستقل را... اما به خاطر اینکه زندگی با او برای من بهشت است.همه اینها را گفتم برای اینکه بگویم نمی خواهم او را از دست بدهم. اما این روزها ... این روزها فکر می کنم به شهادت. به اینکه نکند با اینکه نمی گذارم به جنگ برود، و رشد کند. از بس دوستش دارم دست و پایش را بسته ام.خدایا! طاقت دوری اش را ندارم. اگر قرار است ببری هردومان را با هم ببر.خدایا...محرم که می شود آدم دلش از دنیا می برد. کاش همیشه حالمان حسینی باشد.حسین که ما را به حیات طیبه زنده کرده است.خدایا...نوشته شده توسط رها  | لینک ثابت | پله پله تا ملاقات خدا...ادامه مطلب
ما را در سایت پله پله تا ملاقات خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : stepso بازدید : 131 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 0:21

الحمدلله یک سال و ده روز از عقدمان گذشته.  بابا چند شب پیش به ایران آمد. من . مهدی به فرودگاه رفتیم و با بابا به خانه پدری آمدیم. دوباره همین تعدادمان که هستیمْ‌با خانواده خواهرم دور هم جمعیم شب و روز و خیلی حال خوبی است.روزها مهدی از اینجا سر کار می رود و من در خانه پدری تنها می مانم. آرامش عجیبی د پله پله تا ملاقات خدا...ادامه مطلب
ما را در سایت پله پله تا ملاقات خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : stepso بازدید : 99 تاريخ : پنجشنبه 22 تير 1396 ساعت: 1:42

بیشتر از یک هفته است که بابا به ایران آمده. آمد اینجا و خانه کوچک دوخوابه ای برای من و همسرم خرید. البته به نام خودش تا حرف و حدیثی پیش نیاید. وکالت داد به من تا بقیه کارهای خانه را انجام دهم و فردا خودش دارد می رود.  من و مهدی به جز یکی دو شب، یقیه شب ها پیش بابا ماندیم. البته خیلی شب ها بابا دیر م پله پله تا ملاقات خدا...ادامه مطلب
ما را در سایت پله پله تا ملاقات خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : stepso بازدید : 128 تاريخ : پنجشنبه 22 تير 1396 ساعت: 1:42

بیشتر از یک هفته است که به خانه جدیدیمان آمده ایم. خانه قشنگ و کوچکمان.  اولین اسباب کشی زندگیمان را داشتیم. آشپزخانه و اتاق ها را کم کم چیدیم.  اتاق خواب هنوز آماده نیست. ما تشک می اندازیم و روی زمین می خوابیم. در هال یا در اتاق کار. مهدی توری در و پنجره ها را نصب کرد. تلویزون را نصب کرد. گاز و یخچ پله پله تا ملاقات خدا...ادامه مطلب
ما را در سایت پله پله تا ملاقات خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : stepso بازدید : 111 تاريخ : پنجشنبه 22 تير 1396 ساعت: 1:42

دیروز، شنبه، سوم مهر ماه 1395 و در حقیقت روز اول مدارس بود.  من هم کلاس داشتم. 12 شاگرد در یک کلاس زبان دبیرستان که سطح زبان همه شان بالاست و خوب بحث و صحبت می کنند. کلاس خوب و شادی داشتیم و طبق معمول در همان جلسه اول ارتباط خوبی با بچه ها گرفتم.  به خانه که آمدم خیلی خسته بودم و بعد از خواب کوتاهی مهدی آمد و با هم کتلت درست کردیم. در ذهن من این است که باید برای شوهرم شام و ناهار درست کنم و خوب خانه داری کنم تا از من راضی باشد و زندگی ام پابرجا بماند. همین باعث ایجاد اضطراب در من می شد.  از طرفی کار مقاله نویسی برای سایت و پیاده سازی دوره ها و کارگاه فیلمنامه نویس پله پله تا ملاقات خدا...ادامه مطلب
ما را در سایت پله پله تا ملاقات خدا دنبال می کنید

برچسب : اول مهر به میلادی,اول مهر,اول مهر روز بازگشایی مدارس,اول مهرجان لفيجو,اول مهر و بازگشایی مدارس,اول مهر اس ام اس,اول مهر شعر,اول مهر بازگشایی مدارس,اول مهر ماه,اول مهر ماه مدرسه, نویسنده : stepso بازدید : 186 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 19:17

دیشب اولین برف سال 1394 بارید. وقتی من و خودش در امامزاده صالح به هم پیوستیم و از آنجا به کافه ای رفتیم و به صحبت نشستیم.  با اینکه هفته پیش، خودم از او درخواست ازدواج کردم، اما بعد از دیدنش پشیمان شدم. بیشترین چیزی که آزارم می داد اختلاف طبقاتی یا اختلاف کلاس بود. برایش سخت شد. اما تمام تلاشش را کرد تا قانعم کند. گفت ما خیای وقت است که همدیگر را می شناسیم و به هم اعتماد داریم. گفت می خواهد من مادر بچه هایش باشم. گفت به زنان دیگر برای تربیت فزرزندانش اعتماد ندارد. آنقدر گفت و گفت و گفت و آنقدر با دلم راه امد که راضی شدم. برای اولین بار در عمرم احساس کردم یک نفر پله پله تا ملاقات خدا...ادامه مطلب
ما را در سایت پله پله تا ملاقات خدا دنبال می کنید

برچسب : بازم بارون زده نم نم,بازم بارون زده نم نم دانلود,بازم بارون فلاحی,بازم بارون زده نم نم مازیار,بازم بارون مازيار فلاحي,بازم بارون متن,بازم بارون مازیارفلاحی,بازم بارون فلاحی متن,بازم بارون زده نم نم متن,بازم بارون میاد نم نم, نویسنده : stepso بازدید : 250 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 16:40

احساس می کنم این روزها که حرف از عقد و عروسی و زندگی آینده داریم با مهدی، باید یک چیزهایی بنویسم که برایم بماند. اما نمی دانم لازم است چه چیزهایی بنویسم! ازدواج همیشه برای آدم ها با شک و تردید همراه است. نمی دانم. شاید هم اینطور نیست.  بعضی ها بعد از سال ها زندگی، برمی گردند به عقب و گلایه می کنند از اینکه تحت شرایط خاصی مجبور به ازدواج شدند. یا انتخابشان اشتباه بوده، یا دخالت های بی جای خانواده ها باعث شده روابط عاشقانه شان خراب شود. یا دیگر نمی دانم چه. من دارم فکر می کنم به انتخابم. اینکه همین الان چه چیزهایی من را در مورد انتخابم مردد می کند؟  اینکه پیش پله پله تا ملاقات خدا...ادامه مطلب
ما را در سایت پله پله تا ملاقات خدا دنبال می کنید

برچسب : فاذا عزمت فتوکل علی الله,فاذا عزمت فتوكل علي الله,فإذا عزمت فتوكل على الله تفسير,فإذا عزمت فتوكل على الله الشعراوي,إذا عزمت فتوكل علي الله,اذا عزمت فتوكل على الله سورة,معنى فإذا عزمت فتوكل على الله,تفسير اية فإذا عزمت فتوكل على الله,و اذا عزمت فتوكل على الله,وشاورهم في الأمر فإذا عزمت فتوكل على الله, نویسنده : stepso بازدید : 238 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 16:40

دیشت خوابی دیدم که بی نظیر بود.  در خواب دیدم که یک سمیناری تشکیل شده که در آن افراد مختلف سعی داشتند از طرق مختلف اهمیت پیاده روی اربعین یا یک مسئله دیگر که یادم نیست چه بود را شرح دهند. یکی از افراد فیلمی گذاشت که در آن این اتفاق می افتاد: بمباران در کشورهای مختلف ... تعداد زیادی زن و و مرد و کودک با حال زاری و گریه و درد در بین آتش نمایان بودند. بعد همه این افراد آتش بزرگی می شدند و بعد این آتش بزرگ نوری می شد و حرکت می کرد به سمت کربلا.  این اتفاق از جاهای مختلف رخ می داد و دسته دسته نور بود که به سمت کربلا می رفت و دور حرم اباعبدالله (ع) به هم می پیوست و طواف پله پله تا ملاقات خدا...ادامه مطلب
ما را در سایت پله پله تا ملاقات خدا دنبال می کنید

برچسب : حسين عبدالغني,حسین عینی فرد,حسین علیزاده,حسين عبدالرضا,حسين عمران,حسين علي,حسین عاشقی,حسین عرفانی,حسين عبدالغني ويكيبيديا,حسین علایی, نویسنده : stepso بازدید : 121 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 16:40