الحمدلله یک سال و ده روز از عقدمان گذشته. بابا چند شب پیش به ایران آمد. من . مهدی به فرودگاه رفتیم و با بابا به خانه پدری آمدیم. دوباره همین تعدادمان که هستیمْبا خانواده خواهرم دور هم جمعیم شب و روز و خیلی حال خوبی است.روزها مهدی از اینجا سر کار می رود و من در خانه پدری تنها می مانم. آرامش عجیبی د, ...ادامه مطلب
دیروز، شنبه، سوم مهر ماه 1395 و در حقیقت روز اول مدارس بود. من هم کلاس داشتم. 12 شاگرد در یک کلاس زبان دبیرستان که سطح زبان همه شان بالاست و خوب بحث و صحبت می کنند. کلاس خوب و شادی داشتیم و طبق معمول در همان جلسه اول ارتباط خوبی با بچه ها گرفتم. به خانه که آمدم خیلی خسته بودم و بعد از خواب کوتاهی مهدی آمد و با هم کتلت درست کردیم. در ذهن من این است که باید برای شوهرم شام و ناهار درست کنم و خوب خانه داری کنم تا از من راضی باشد و زندگی ام پابرجا بماند. همین باعث ایجاد اضطراب در من می شد. از طرفی کار مقاله نویسی برای سایت و پیاده سازی دوره ها و کارگاه فیلمنامه نویس,اول مهر به میلادی,اول مهر,اول مهر روز بازگشایی مدارس,اول مهرجان لفيجو,اول مهر و بازگشایی مدارس,اول مهر اس ام اس,اول مهر شعر,اول مهر بازگشایی مدارس,اول مهر ماه,اول مهر ماه مدرسه ...ادامه مطلب