اول مهر...

ساخت وبلاگ
دیروز، شنبه، سوم مهر ماه 1395 و در حقیقت روز اول مدارس بود. 

من هم کلاس داشتم. 12 شاگرد در یک کلاس زبان دبیرستان که سطح زبان همه شان بالاست و خوب بحث و صحبت می کنند. کلاس خوب و شادی داشتیم و طبق معمول در همان جلسه اول ارتباط خوبی با بچه ها گرفتم. 

به خانه که آمدم خیلی خسته بودم و بعد از خواب کوتاهی مهدی آمد و با هم کتلت درست کردیم. در ذهن من این است که باید برای شوهرم شام و ناهار درست کنم و خوب خانه داری کنم تا از من راضی باشد و زندگی ام پابرجا بماند. همین باعث ایجاد اضطراب در من می شد. 

از طرفی کار مقاله نویسی برای سایت و پیاده سازی دوره ها و کارگاه فیلمنامه نویسی هم، همه با هم ردیف شده اند و من نگران بودم که آیا از پس همه کارها برخواهم آمد.

نگرانی ام را با مهدی در میان گذاشتم. 

اوایل عقدمان که بود و مهدی که از من تشکر می کرد بابت ساده گرفتن تمام مراحل مهریه و عقد و عروسی، می گفت: هر کس هرچه بکارد برداشت می کند و تو داری خوب می کاری.

دیشب که نگرانی ام را در مورد خانه داری و کار بیرون برایش گفتم گفت: به حرف مردم کار نداشته باش. مردم حرف م یزنند و معلوم نیست چرا دارند زندگی م یکنند و به کجا می خواهند بروند. بیشتر مردم این شهر دارند سقوط می کنند. عمر ما خیلی کوتاه است و باید از این فرصت کوتاه برای رشدمان استفاده کنیم. پس به حرف های قدیمی گوش نده. ما یار هم هستیم. همدیگر را حمایت می کنیم و مراقب هم هستیم. کارهای خانه را با هم انجام می دهیم....

خیالم راحت است الحمدلله

فقط می توانم خدا را شکر کنم.

یا رب قو علی خدمتک جوارحی.. واشدد علی العزیمه جوانحی ...

پله پله تا ملاقات خدا...
ما را در سایت پله پله تا ملاقات خدا دنبال می کنید

برچسب : اول مهر به میلادی,اول مهر,اول مهر روز بازگشایی مدارس,اول مهرجان لفيجو,اول مهر و بازگشایی مدارس,اول مهر اس ام اس,اول مهر شعر,اول مهر بازگشایی مدارس,اول مهر ماه,اول مهر ماه مدرسه, نویسنده : stepso بازدید : 187 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 19:17