حواسش به من هست ...

ساخت وبلاگ

بیشتر از یک هفته است که به خانه جدیدیمان آمده ایم. خانه قشنگ و کوچکمان. 

اولین اسباب کشی زندگیمان را داشتیم. آشپزخانه و اتاق ها را کم کم چیدیم. 

اتاق خواب هنوز آماده نیست. ما تشک می اندازیم و روی زمین می خوابیم. در هال یا در اتاق کار.

مهدی توری در و پنجره ها را نصب کرد. تلویزون را نصب کرد. گاز و یخچال و ماشین ظرفشویی و ماشین رختشویی را نصب کرد. 

قرص ماشین ظرفشویی تمام شده بود. تا خواستم یادآوری کنم دیدم مهدی خریده و برایم در کمد گذاشته است. مهدی حواسش به من جمع است. مهدی مهربانترین و بهترین شوهر دنیاست. الحمدلله ...

در یک موسسه اسلامی زبان و الهیات تدریس مس کنم. خیلی خوب است. دلم شاد است.

مهدی دوست دارد که من معلم هستم. روسری ام را که می خواهد آویزان کند، می بوسد. کارم را دوست دارد.

خدا را شکر که همه چیز داریم.

یک شغل خوب برای مهدی و درآمد خوب برای هردومان می خواهم.

خدایا به هردومان کمک کن تا خدمتگزار تو باشیم.

مهدی حواسش به من هست...

خدا حواسش به هر دومان ... به همه مان...

نوشته شده توسط رها  | لینک ثابت |
پله پله تا ملاقات خدا...
ما را در سایت پله پله تا ملاقات خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : stepso بازدید : 112 تاريخ : پنجشنبه 22 تير 1396 ساعت: 1:42